قلمرو محدودیتهای اصل آزادی قراردادها
چنان که گفته شد، اصل آزادی قراردادها به مفهوم نامحدود بودن آزادی اراده طرفین نیست، بلکه قانونگذار توافق اراده طرفین را در چهارچوب عدم مخالفت با قوانین امری و نظم عمومی و اخلاق حسنه به رسمیت شناخته است. طرفین قرارداد در دومرحله با این محدودیت مواجه ميشوند:
1- محدودیت آزادی اراده در مرحله انعقاد قرارداد
بخشی از این محدودیتها ناظر به محدودیت انعقاد قرارداد است، به این معنا که طرفین مکلف هستند در تنظیم وانعقاد قرارداد میان خود، قوانین و مقررات امری را که قانونگذار وضع کرده ورعایت کنند ودر صورت عدم رعایت آنها، قرارداد باطل خواهد بود. مقررات مربوط به شرایط عمومی قراردادها وشرایط اساسی صحت معامله مندرج در ماده 190 قانون مدنی مانند قصد ورضای طرفین و اهلیت آنها و معین بودن موردمعامله و مشروع بودن جهت آن،از جمله مقررات امری قانون در مورد شرایط انعقاد قرارداد هستند.
گاهی از اوقات نیزبر خلاف اصل آزادی قراردادها، قانون افراد را ملزم به انعقاد قرارداد مينماید. امروزه در موارد متعددی دولت بر اساس ضرورت وبرای حفظ مصالح ومنافع اجتماع، الزاماتی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر اشخاص حقیقی یا حقوقی برای انعقاد قرارداد تحمیل ميکند. مانند الزاماتی که در قانون روابط موجرومستأجر مصوب سال 1356در جهت حفظ نظم اقتصادی در مورد تجدید قرارداد اجاره محلهای کسب وپیشهبر موجر تحمیل نموده یا الزامی که برای برخی سازمانهای ارائه کننده خدمات عمومی جهت ارائه این خدمات به افراد متقاضی در اجتماع قرار داده است.
تذکر این مطلب لازم است که محدودیتهایی که طرفین به موجب قرارداد برای خود بوجود ميآورند،مثل اینکه در قرارداد اجاره حق انتقال مورد اجاره به غیر از مستأجر سلب ميشود، چون منشأ آن توافق اراده طرفین قرارداد است و ناشی از قانون نیست، لذا در زمره عوامل محدودکننده اصل آزادی قراردادها قرار نميگیرد.
2- محدویت آزادی اراده در تعیین آثار و مفاد قراردادها
در این مرحله برخلاف مرحله قبلی، اصل این است که طرفین در تعیین مفاد و آثار قرارداد به میل و اراده خود آزاد هستند مگر اینکه قانون محدودیتی را ایجاد کند. امروزه با گسترش و پیچیدگی روابط اقتصادی، دولتها در بسیاری مواقع به جهت حفظ منافع و مصالح اجتماع و رهبری و ارشاد اقتصاد ملی به طرق مختلف با وضع مقرراتی آزادی اراده افراد را در تعیین آثار قراردادهایی که میان خود منعقد ميکنند، محدود ميسازند. این محدودیتها دو منشأ دارند:
2-1. محدودیت ناشی از قواعد آمره
قانونگذار در موارد بسیاری با وضع قوانین امری، آزادی ارادة اشخاص را در تعیین آثار قراردادها محدود ساخته است نظیر مقررات مربوط به قانون کار، و بیمه. یا مقرراتی که به موجب آنها دولت به منظور تثبیت قیمتها برای کالاها نرخ معینی را تصویب ميکند که در این حالت فروشندگان حق فروش کالا مازاد بر نرخ مصوب را ندارند اگر چه مبتنی بر تراضی طرفین باشد.
2-2- محدودیت ناشی از قراردادهای جمعی و الحاقی
قراردادهای الحاقی اصطلاحی است برای ان گروه از پیمانها که نمونه مفاد آن بوسیله یکی از دو طرف تنظیم می شود و طرف دیگرف بدون اینکه امکان تغییریا گفتگو در باره شرایط قراردادرا داشته باشد،به ان رضایت می دهد. اطن نوع قراردادها،قراردادهایی هستند که یک طرف تمامی شروط و آثار قرارداد را آن گونه که ميخواهد تنظیم ميکند و اراده طرف دیگر در تعیین جزئیات و مفاد قرارداد نقشی ندارد و فقط ميتواند یا یکپارچه آن را قبول کند، یا رد کند. به عبارت دیگر طرف قویتر به لحاظ موقعیت برتر اقتصادی خود، شرایط دلخواه خود را برطرف ضعیفتر تحمیل ميکند. پدیده قراردادهای الحاقی ثمره گسترش روز افزون روابط اقتصادی و تکنولوژی و صنعت در عصر حاضر است کشورها، کارتلها، تراستها و شرکتهای چند ملیتی بزرگ غالباً قراردادهای خود را به همین نحو منعقد ميکنند. نتیجتاً در اینجا اراده طرف ضعیف چندان دخالتی در تعیین شرایط قرارداد ندارد.گاهی نیزاین نوع قراردادها از سوی دولت ها به مردمشان تحمیل می شود مانند :استفاده از امتیاز آب و برق و تلفن و گاز...
قراردادهای جمعی ، نیز قراردادهایی هستند که گروهی از افراد را بدون اینکه موافقت آنها شرط باشد متعهد و ملتزم ميکند، مانند پیمانهای جمعی کار که بین سندیکای کارگران و کارفرمایان منعقد ميشود و نسبت به کارگرانی که هیچ دخالتی در انعقاد آن نداشتهاند نیز در ارتباط با کارفرما لازمالرعایه است. زیرا در قراردادهای جمعی، رأی اکثریت، اقلیت را نیز متعهد ميکند.
قراردادهای ارفاقی موضوع ماده 489 قانون تجارت نیز در زمره قراردادهای جمعی محسوب ميشوند. شمول قراردادهای جمعی نسبت به افرادی که اراده آنها هیچ مدخلیتی در انعقاد یا تعیین آثار آنها نداشته است نوعی از محدودیت اراده این گونه افراد در تعیین آثار قراردادهای جمعی است.
ثمره این بحث در این مطلب است که محکمه در مقام تفسیر قراردادها باید اصل آزاد قرارداها و حاکمیت اراده طرفین قرارداد را محترم شمرده و بر مبنای قصد مشترک و با احراز آن، موارد ابهام قرارداد را مرتفع نماید. ولی در مقام تفسیر قراردادهایی که قانونگذار با وضع قوانین امری نسبت به تعیین آثار و شرایط آنها دخالت نموده، چنانچه موارد ابهام یا سکوت مربوط به مقررات امری قانون باشد، محکمه مکلف است که با توسل به مقررات مزبور از قرارداد رفع ابهام نموده و مقررات امری قانون را نسبت به قرارداد اجرا کند و چنانچه ابهام مربوط به قواعد امری نباشد، با تمسک به اصل آزادی قرارداد سعی در تفسیر قرارداد از طریق احراز و کشف اراده طرفین آن بنماید.
و نیز در تفسیر قراردادهای الحاقی با توجه به اینکه طرفین در شرایط تساوی اقتصادی نبوده، و طرف قویتر معمولاً قرارداد را به نحو دلخواه تنظیم نموده و شرایط خود را برطرف ضعیفتر تحمیل ميکند، بنابراین موارد ابهام علیه او که تدوین کننده قرارداد بوده و به نفع طرف ضعیفتر باید تفسیر شود. رویه قضایی فرانسه و قانون مدنی مصر نیز از همین رویه تبعیت کردهاند.
بنابراین مبنای تشکیل هر قراردادی بلاتردید توافق اراده طرفین آن است و اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها ایجاب ميکند که:
اولاً ، افراد بتوانند به میل خود هر قراردادی را که ميخواهند منعقد نمایند و ملزم نیستند قراردادهای خود را در قالب عقود معین بریزند و ميتوانند هر قالبی به توافقها و قراردادهای خود بدهند و آثار و شرایط آن را نیز به میل خود تعیین کنند. همان گونه که مادة 10 قانون مدنی همین معنا راتصریح کرده است.
ثانثاً، اشخاص نميتوانند به استناد اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها، قراردادی منعقد کنند که مخالف صریح قانون باشد، به عبارت دیگر توافق اراده طرفین قرارداد تا آنجایی اعتبار دارد که از قلمرو قانون تجاوز نکند و اراده افرادنميتواند مقررات امری قانون را نادیده بگیرد. این یکی از محدودیتهای اصل حاکمیت اراده است که قبلاً شرح آن گذشت.
ثالثاً ، به محض انعقاد قرارداد، طرفین ملزم به رعایت و اجرای مفاد آن هستند و قرارداد منعقده در حکم قانون خصوصی بین طرفین بوده و نسبت به آنها لازمالاجرا است ومحاکم و دادگاهها نیز نميتوانند تغییری در توافق اراده آنان بدهند.
رابعاً قرارداد فقط نسبت به طرفین آن لازمالاجراست و تأثیری بر اشخاص ثالث که دخالتی در قرارداد نداشتهاند نداردو محکمه نميتواند قرارداد را به گونهای تفسیر کند که برای اشخاص ثالث ایجاد تعهدی نماید.
خامساً ، طرفین به هرلفظی ميتوانند اراده و خواست خود را بیان کنند وملزم به رعایت تشریفات خاص نیستند.
سادساً ، تفسیر قراردادد باید براساس اصل حاکمیت اراده انجام شود یعنی محکمه سعی در کشف و احراز قصد مشترک طرفین قرارداد بنماید. و ملاک اصلی و اولی تفسیر، تبیین و ابهام زدایی از قصد مشترک طرفین در عبارات قرارداد ميباشد و محکمه باید آنچه را که متعاقدین صریحاً یا ضمناً اراده کردهاند کشف کند و همان آثاری را بر قرارداد بار نماید که طرفین آن خواستهاند.
سابعاً ، اصل، آزادی قراردادهاست و محدودیت این آزادی جنبه استثنایی دارد و در صورتی که نسبت به اصل آزادی قراردادی در موردی شک حاصل شود یا نسبت به مغایرت این آزادی قرارداد با قوانین آمره یااخلاق حسنه یا نظم عمومی تردید حاصل شود، با جاری کردن اصل عدم چنین تلقی ميشود که اصل، عدم محدودیت اراده و عدم مقایرت قرارداد با قوانین آمره یانظم عمومی و اخلاق حسنه ميباشد.
ثامناً ، طرفین قرارداد حق دارند برخلاف قوانین تکمیلی وتفسیری و اختیاری در قرارداد خود تراضی نمایند. زیرا رعایت این قبیل مقررات از نظر قانونگذار الزامی نیست و اراده طرفین ميتواند برخلاف آنها جاری شود.
تاسعاً ، اصل حاکمیت و استقلال اراده و به عبارت دیگر اصل آزادی قراردادها تأمین کننده عدالت اجتماعی است ولی الزاماً به معنای توأم بودن با تعادل و موازنه اقتصادی نیست. چنانکه در بسیاری از قراردادها اسقاط کافه خیارات توسط طرفین بعمل ميآید و با این اقدام طرفین قرارداد تمامی خیارات حقیقیه و فرضیهای را که ممکن است در قرارداد برای آنها وجود داشته باشد از خود ساقط ميکنند. و روشن است که در چنین حالتی کسی که حق فسخ و خیار را از خود ساقط کرده چون به میل و اراده خود وی و به جهت این بوده که انعقاد قرارداد را با این شرایط از حیث اقتصادی برای خود مفید ميدیده است لذا بر فرض ورود ضرر به وی در مقام اجرای مفاد قرارداد، ضرر وارده جنبه تحمیل ظالمانه ندارد.